اصالت

اصالت چیست؟ اصیل کیست؟

محسن فرمانی، شهریور ۱۴۰۰

مقدمه

بسیاری ادعای اصالت دارند. معمولا هر کس آن را بر مبنای داشته‌هایش و به گونه‌ای تعریف می‌کند که خود در دایره تعریف بگنجد. در ضمن مشخص می‌شود که اصالت بار ارزشی مثبتی در عرف جامعه دارد. روان‌شناسان امروز توصیه می‌کنند رفتار اصیل داشته باشید. بحث‌های مختلفی با این عنوان یا مفهوم یا عنوان‌های دیگر، همچون یکپارچگی شخصیت و غیره مطرح می‌شود. شاید در جامعه‌ای که دچار بدترین آسیب‌های اقتصادی و فرهنگی است، پرداختن به موضوع «اصالت»، در نگاه اول، نیاز مبرم به نظر نرسد. ولی در ادامه بحث و پرداختن به ریشه‌های آن، اشاره خواهم کرد که چرا اصالت نیاز امروز ماست. نگاه من به این مقوله غیر ارزش‌گذارانه خواهد بود.

اصالت و ثروت

در لغتنامه دهخدا برای واژه اصالت معانی نجابت و شرافت و ثبات آمده است. فرهنگ عمید نیز اصالت را ریشه دار بودن، نیک نژاد بودن و نجابت معنا کرده است. گروهی می‌گویند اصالت یعنی قدمت ثروت. یعنی آن اصیل است که در ثروت سابقه و قدمت دارد. اما اصالت ارتباطی با ثروت و قدمت ندارد. این تعریف در واقع جعل طبقه برخوردار برای سلب اعتمادبه‌نفس دیگر طبقات، و ایجاد تمایزی جذاب برای خود است. نوکیسه‌ها و تازه به دوران رسیده‌ها، فقرا و طبقه متوسط در نقطه مقابل این دسته‌بندی قرار دارند. اینان «سر سفره پدر و مادر بزرگ‌شدن» را اصالت و باعث افتخار، و خلاف آن را ناسزا می‌دانند. در حالی که علاوه بر این‌که سر سفره چه کسی بزرگ‌شدن، تقصیر خود کودک نیست، فرهیختگان بسیاری می‌بینیم که در کودکی حتی اعانه‌بگیر بوده‌اند اما در بزرگسالی به بزرگی شخصیت هم رسیده‌اند. حتی چه بسا کودکانی که اگر فرصت‌های کودک ثروتمند را می‌داشتند، صاحب هنرها و افتخارات و منشأ خدمات بیشتری به جامعه بشریت می‌بودند. بسیاری از فرزندان طبقه مرفه رفتارهای نااصیل از خود نشان می‌دهند. اتفاقاً بزرگسالان این طبقه هم معمولاً بیش از دیگر طبقات نقاب‌هایی رنگارنگ در جیب پالتوی خود دارند و به تناسب موقعیت از آن استفاده می‌کنند. تفاخر، ایجاد تمایز به هر شکل (از نحوه پول خرج‌کردن یا نحوه فراغت یا نوع ورزش و فیلم و هنری که انتخاب می‌کنند، تا محل خرید و نوع آرایش و لباس و ماشین و …)، نمایشگری برای هم‌‌طبقه‌ای‌ها و نمایشگری دیگری برای طبقات پایین‌تر، رفتارهای خاص این طبقه است که همگی به معنای نااصیل‌بودن هستند. 

مثال‌های نقض بسیاری وجود دارند که این تعریف را باطل می‌کنند؛ از رفتارهای غیراصیل طبقه برخوردار، تا اصالتی که در رفتارهای بسیاری از مردم طبقات دیگر می‌بینیم. از دیگر سو، اصالت با فقر هم میانه خوبی ندارد. فقیر در اکثر مواقع مراقب نشان‌دادن جلوه بهتر و «با سیلی صورت خود را سرخ نگه‌داشتن» و پنهان‌کردن فقر خود است؛ بر اثر تبلیغات سمّی جامعه، اعتمادبه‌نفس کمتری دارد. فقر همچون زگیل زشتی بر صورت انسان است که باید آن را پنهان کرد. فقیری که دچار کین‌توزی (Resentment) شده است بیشتر اصالت خود را از دست می‌دهد. به‌طور کلی اصالت میوه‌ای است که در شوره‌زار فقر و لجنزار بورژوازی کمتر می‌روید. این بذر مانند بسیاری از فضیلت‌ها عمدتاً در کشتزارهای حاصلخیز و سایه‌سارهای مطبوع طبقه متوسط اقتصادی با غنای فرهنگی می‌روید. باز هم باید افرادی را از این طبقه که سودای ثروت‌اندوزی دارند و بر اثر احساس کمبودِ ناشی از نداشتن ثروت به اندازه کافی، اداهای طبقه بورژوا را درمی‌آورند، یا تظاهر به غنای فرهنگی می‌کنند، مستثنا کرد. بالاخره صحبت از احتمالات است. به‌طور کلی هر چه از جنس ادا و رنگ و آرایش و نقاب و دروغ و نمایش باشد نااصیل است. نااصیل‌ها به‌شدت اهل نمایشگری‌اند.

اصالت، نژاد، خانواده

گروهی اصالت را با خانواده، نژاد، ملیت یا قومیت مرتبط می‌دانند و ارتباط خانواده با سلسله‌های پادشاهی، دوک‌ها، اشراف، کنت‌ها و مقامات دولتی را اصالت خانواده می‌نامند. چه بسیار نژادهایی که ادعای اصالت داشتند و بیش از هر نژاد دیگری خون ریختند. سلسله‌های پادشاهی و دولت‌ها که عمدتاً غارتگر، رانت‌خوار و سربار جامعه بوده‌اند چگونه می‌توانند موجب فخر باشند؟ این رفتارها عمدتاً حاصل اضطراب‌های درونی و طمع و خلا شخصیت این فرماندهان بوده است که با اصالت میانه‌ای ندارد. چگونه از خانواده‌های به‌اصطلاح اصیل فرزندان نااصیل و ناخلف درمی‌آیند و تعداد آن‌ها هم کم نیست؟ یا از خانواده‌های نااصیل، طبق این تعریف، فرزندان متین و وزین حاصل می‌شوند؟ تقریباً همه اقوام و نژادها در گذر تاریخ یا متجاوز بوده‌اند یا مورد تجاوز دیگران قرار گرفته‌اند و از شرف و عصمت و خلوص نژادی‌شان، که مورد افتخار بود، چیزی باقی نمانده است. در واقع، می‌توان گفت هیچ نژاد یا قوم یا ملیت خالصی وجود ندارد که صفاتی را بتوان در صورت امکان به آن نسبت داد. در صورت وجود چنین نژاد خیالی نیز انواع صفات نیک و بد مختلفی می‌توان به آن نسبت داد.

اصالت، صداقت، اراده

حال، پس از سلب، قدری هم به ایجاب بپردازیم. اصالت اگر اینها نیست، پس چیست؟ با مفاهیم مختلفی مرتبط است که به یکایک آن‌ها می‌پردازم. اصالت با صداقت مرتبط است. مهم‌ترین وجه صداقت با خود است؛ از این‌رو گاهی تشخیص این‌که کسی رفتار اصیل دارد یا نه قدری دشوار است. لکن برای خود فرد آشکار است. اصالت نداشتن نقاب است. پشت هر نقاب معمولاً نقاب دیگری هست و این زنجیره بی‌نهایت ادامه دارد. برای زمان‌ها و مکان‌ها و موقعیت‌های مختلف نقاب‌های متفاوتی داریم. از آن‌جایی که هیچ گاه نمی‌توان هیچ گونه نقابی نداشت، داشتن اصالت مطلق هم ناممکن است. این کاملاً موضوعی نسبی است. باید گفت هر چه میزان فاصله بین رفتار (پدیدار) و اراده (آن‌گونه که شوپنهاور مراد می‌کرد)[i] کمتر باشد رفتار اصیل‌تر است؛ به همین جهت رفتار حیوان از رفتار انسان اصیل‌تر، و رفتار گیاه از رفتار حیوان اصیل‌تر است. گیاه تمام وجود خود را، دفعتاً واحده و با خلوص تمام، پدیدار می‌کند؛ چون فاقد شناخت است. شناخت گناه و دورویی می‌آورد؛ پنهان‌کاری می‌آورد. جمادات از همه موجودات بیشتر نمود خارجی اراده خودند؛ برای همین اصیل‌اند. گیاهان فریبندگی ندارند و حیوانات درجات کمی فریب و پنهان‌کاری دارند. انسان بیش از همه پنهان‌کاری و دروغ و فریب دارد؛ لذا از همه کمتر اصیل است. برای تقریب ذهن می‌توان گفت رفتار هر چه به‌صورت مستقیم از ذات و غریزه و درونی‌ترین لایه‌های وجودی فرد ناشی شود اصیل‌تر است. رفتار اصیل معمولاً بی‌واسطه، ناخودآگاه، بی تأمل و دخالت عقل و تدبیر و محاسبه، آنی و بی بزک‌کردن و رنگ و لعاب است؛ از این‌رو اصالت را نمی‌توان با نگاه ارزش‌گذارانه لحاظ کرد. رفتار اصیل لزوماً منطبق بر ارزش‌های عرف جامعه نیست. با این‌که فرد اصیل مراقب نیست که رفتارش زشت یا زیبا باشد، می‌توان گفت معمولاً رفتار او زیباست. 

رفتار اصیل به این علت که از ریشه‌های بیشتر و عمیق‌تر برخوردار است، معمولاً پایداری و استقامت بیشتری دارد. جالب توجه است که یکی از معانی  «اصل» در زبان عربی، «ریشه درخت» است. می‌توان گفت اصالت در جانب زندگی و نیروی حیات است و از این‌رو مخالف عقل است؛ زیرا عقل مانع حیات است. رفتارهای عاقلانه معمولاً کاهنده و کنترل‌کننده نیروی حیات و انگیزه‌های زندگی‌اند. در زبان عربی، «عقل» هم‌خانواده «عقال» است و عقال به معنی ریسمانی است که با آن زانوی شتر را می‌بندند. اصالت با حزم و دوراندیشی میانه‌ای ندارد. در حالی که عقل اهل حزم است. بزرگ‌ترین دوراندیشی انجام‌ندادن هیچ گونه کاری است؛ زیرا پایان همه چیز مرگ و نیستی است. از آن‌جا که اصالت از قوی‌ترین نیرو، که همان نیروی حیات است، سرچشمه می‌گیرد، قوی است و به همین دلیل با شجاعت مرتبط است. اصیل‌ها شجاع‌ترند. رومن رولان می‌گوید: «عقل بدبین و اراده خوش‌بین است.»

اصالت و خودبودن

گفته شد اصالت با صداقت فرد با خودش مرتبط است. اما «خودبودن» یعنی چه؟ کدام «خود» مد نظر است؟ انسان، به‌ویژه انسان متفکر، همواره در حال تغییر و «شدن» است و ثابت نیست. خودِ امروز با خودِ ده سال پیش ممکن است متفاوت باشد. رفتار اصیل منطبق بر خودِ هر لحظه است. خوش‌بختانه تغییرات «خود»، نه هر لحظه، بلکه معمولاً در طول سال‌ها اتفاق می‌افتد؛ از این‌رو فرد اصیل عضو حزب باد نیست و درست نقطه مقابل آن است. بایزید بسطامی به زیبایی می‌گوید: «یا چنان نمای که هستی، یا چنان باش که می‌نمایی.» تفاوت من و نقابم در چیست؟ تفاوت در آن‌جایی است که من، به‌عنوان ذهن ‌شناسنده، فاصله‌ای بین خود (ذهن) و رفتارم (عین) می‌بینم. تفاوت در صداقت است؛ در فاصله آن‌چه هستم و آن‌چه می‌نمایم. در نگاه پست‌مدرن، من همان نقابم هستم. من زنجیره‌ای از نقاب‌ها هستم. به همین دلیل است که در پست‌مدرنیسم صحبتی از اصالت به میان نمی‌آید. اگر بخواهیم بگوییم چه رفتاری اصیل «گونه انسان» است، پاسخ مشکل خواهد بود. چون به نظر من اساساً گونه انسان موجودی دارای ذات اصیل نیست. در حیوانات و گیاهان می‌توانیم به‌راحتی ذات را تعریف کنیم. اما هیچ رفتاری ذاتیِ انسان نیست که فارغ و مستقل از زمان و مکان و فرهنگ باشد. با تغییر زمان و مکان، رفتارها و عادت‌های بسیار متفاوت و متناقضی در انسان می‌بینیم؛ تا جایی که حتی در عادت‌های خوراک و پوشاک و رفتار جنسی نیز نمی‌توان الگویی واحد بیابیم که طبق آن، «گونه انسان» را تعریف کنیم. به نظر می‌رسد گفته‌های وجودگرایان صحیح‌تر باشد که می‌گویند انسان خود را تعریف می‌کند. زندگی خود را خود اختراع می‌کند. بدین‌ترتیب می‌توان گفت رفتار اصیل هر انسان با انسان دیگر متفاوت خواهد بود. رفتار اصیل مشترکی در سراسر این گونه زیستی وجود ندارد.

اصالت اکتسابی است

با توضیحات فوق روشن می‌شود که اصالت ارثی نیست، بلکه اکتسابی است. هر فرد باید رفتار اصیل خود را بیافریند. اصالت کشف‌کردنی نیست، بلکه آفریدنی است؛ درست مثل حقیقت. از این جهت است که نمی‌توان اصالت را از خانواده و طبقه و ملت و نژاد و شجره‌نامه و امثال آن به ارث برد. تنها شانسی که کودک می‌تواند داشته باشد این است که آموخته باشد چگونه اصالت داشته باشد. آن‌چه در این اکتساب ارزشِ محوری دارد خود‌شناسی است. تنها با خود‌شناسی می‌توان نقاب‌هایی که بر اثر تربیت به ما اهدا و القا شده است زدود؛ به‌ویژه در عصر مدرن، عمده تربیت‌ها بر حول قابلیت نظم‌پذیری، کُشتن خلاقیت، انطباق‌پذیری با ارزش‌های عرف، و نحوه استفاده از قاشق و چنگال است. ممکن است فرد بعد از خود‌شناسی و شناختن تعدادی از نقاب‌ها آگاهانه انتخاب کند که کدام رفتارش را بر اساس ارزش‌های عرف تنظیم کند؛ مثلاً آگاهانه انتخاب کند که برای نیازردن دیگران چه میزان از ادب را رعایت کند؛ یا این‌که به‌عنوان قراردادی اجتماعی، و سهولت زندگی در جامعه، چه میزان از آزادی خود را در قبال تحدید آزادی دیگران محدود و احوال دیگران را مراعات کند. با این حال، باز هم به هر اندازه که رفتار اجتماعی و متمدن فرد از نیروی حیاتی‌اش دور بیفتد از اصالت به دور است؛ همچون اسب‌های اصیل که در دشت‌های آزاد رها هستند و هستند آن‌چه هستند. اما به مجرد این‌که در اصطبل‌ها تربیت و رام می‌شوند از اصالت درمی‌آیند. با این اوصاف است که می‌گویم اصالت را نمی‌توان زیبایی‌شناسانه و ارزش‌گذارانه بررسی کرد. می‌توان گفت هر کسی با نسخه خودش در زیباترین حالت است، گرچه این زیبایی ممکن است با ارزش‌های عرف منطبق نباشد.

اهمیت اصالت

حال چرا اصالت مهم است؟ ابتدا باید گفت اصالت با آزادی هم در ارتباط است؛ زیرا می‌خواهد بی‌نقاب‌ترین حالت «خود» باشد؛ بی‌کنترل و بی‌رنگ و بی‌محدودیت. هر گونه محدودیت رفتار را از خودبودن و اصیل‌بودن خارج می‌کند. رفتار اصیل تکینه و منفرد است؛ زیرا «خود»، همانند اثر انگشت، منفرد است. اصیل استاندارد نیست؛ تولید انبوه‌نشده است؛ هم‌رنگ جماعت نیست؛ با مُد و باب روز حرکت نمی‌کند. مُد و هر آن‌چه به عرف اجتماعی نزدیک است، می‌خواهد از انبوه آدمیان نمونه‌هایی یکسان درست کند. در حالی که اصیل ارزش‌های خود را دارد و از ارزش‌های جامعه تبعیت نمی‌کند. اصیل به منحنی نرمال اجتماع بی‌اعتناست و از آن پیروی نمی‌کند. ممکن است در هر جای منحنی نرمال یافت شود، ولی از دوربودن از میانگین و میانه و مُد منحنی و تابع توزیع نمی‌هراسد. با توجه به این توضیح می‌توان فهمید که چرا در جوامع دیکتاتوری و تک‌صدایی، که آزادی کمتری در آن‌ها وجود دارد، رفتارهای اصیل کمتر است و نقاب و دورویی و ریاکاری و دروغ بیشتر است. گویا همه تربیت‌شده و استاندارد و یک‌شکل‌اند؛ مانند «تخت پروکروستس»[ii] هم‌اندازه شده‌اند. 

مُدها به‌شدت سخت و استوارند. برعکس، در جوامع دموکرات و آزاد، تنوع فرهنگی (Diversification) و سلیقه‌ای بیشتری دیده می‌شود؛ چون هر فرد آزادانه می‌تواند خود باشد. حاشیه‌های فرهنگی و اقتصادی، در چنین جامعه‌ای، بیشتر به رسمیت شناخته می‌شوند. در فضایی که تمدن مدرن به ارمغان آورده است، به محض مواجهه با کلمه انسان، چهره و بدن یک مرد جوان اروپایی سفیدپوست با قد و وزن متوسط در نظر تداعی می‌شود. در حالی که چنین موجودی که تصور شد، شاید حدود یک‌درصد جمعیت روی کره زمین را تشکیل بدهد! عجیب است که متن از حاشیه بسیار کم‌جمعیت‌تر است! با اهمیت‌دادن به اصالت، «موسیقی فولکلور در روستاهای خراسان» به همان اندازه «ارکسترهای اروپایی در سالن‌های فاخر» ارزش پیدا می‌کند. زنان، کودکان، معلولان، سالمندان، بیماران، چاق‌ها، لاغرها، رنگین‌پوست‌ها، کچل‌ها، آن‌ها که لباس‌های محلی می‌پوشند، آن‌ها که به گونه‌ای می‌رقصند که فقط مختص همان یک نفر است، و همه «دیگران» اهمیتی مساوی با آن یک‌درصد مرکزی می‌یابند؛ افراد نیز از نظر روانی رهاتر، سبک‌تر، سالم‌تر و شادترند. حاشیه‌نشین‌ها در مقابل مرکزنشیان اعتمادبه‌نفس پیدا می‌کنند. این حالت به دموکراسی نزدیک‌تر است. در این حالت، زندگی احترام بیشتری دارد.

[i] شوپنهاور جهان پدیدارها را تجلی اراده می داند. اراده علت بی علت همه چیز و خواهش دائمی است که سیراب نمی شود. اراده باطن حرکات جسمانی است. نیروی اصلی حیات جانداران، و حرکات جمادات اراده است.

[ii] پروکروستس در اساطیر یونان راهزنی بود که رهگذران را روی تخت می خواباند. اگر قد آنها کوتاهتر از تخت بود آن قدر آنها را می کشید تا هم اندازه تخت شوند و اگر بلندتر از تخت بودند مقدار اضافه را از پای آنها قطع و هم اندازه تخت می کرد.

به این مطلب امتیاز بدهید:

5/5

این صفحه را به اشتراک بگذارید:

Share on facebook
Share on twitter
Share on linkedin
Share on google
Share on skype
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on email
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 16 میانگین: 4.4]

2 دیدگاه در “اصالت چیست؟ اصیل کیست؟

  1. whoah this blog is wonderful i really like reading your articles. Keep up the great paintings! You realize, a lot of people are hunting round for this info, you could help them greatly.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *