از اثر تا متن tardidgah.com

از اثر تا متن

از اثر تا متن، عنوان یکی از آثار بارت است که به شرح و توضیح متن در تقابل با اثر می پردازد. بارت در ابتدای مقاله خود، به این نکته اشاره می کند که طی سال های گذشته تغییری در تصور ما از اثر  و زبان ایجاد شده که این تغییر نتیجه تلاقی علومی از جمله انسان شناسی، زبان شناسی، مارکسیسم و روانکاوی بوده است. به نظر بارت، این تلاقی، ما را به وجود مفهوم و موضوعی جدید نیازمند کرده که در تقابل ( و البته در ارتباط ) با اثر قرار می گیرد. این مفهوم جدید متن است. بارت در مقاله خود از ۷ گزاره و اصل سخن می گوید که هر یک به نوعی، ما را در درک مفهوم متن و تفاوتش با اثر یاری می بخشند.

۱: اولین گزاره، به نشان دادن تفاوت اثر و متن اختصاص دارد. بارت یادآور می شود که نباید آثار را پدیده هایی کلاسیک و متون را پدیده هایی آوانگارد در نظر گرفت. از دید بارت، اثر، پدیده ای انضمامی و مشخص است که می توان آنرا در جایی مانند کتابخانه یافت؛ در حالی که متن، عرصه یا میدانی روش شناختی است که در زبان مستقر است و فقط در مقام گفتار وجود دارد. در واقع، اثر دنباله خیالی متن است؛ متنی که ابتدا در زبان شکل می گیرد و سپس در اثر متجلی می شود و عینیت می یابد؛ متنی که می تواند از خلال یک یا چند اثر گذر کند.

۲: در حالی که می توان اثر را بر مبنای انواع ژانرهای ادبی طبقه بندی کرد، متن نیرویی آشوبگر دارد که طبقه بندی های قدیمی را در هم می شکند، به گونه ای که نمی توان آنرا بخشی یا جزئی از انواع ادبی دانست. بارت در مقام مثال، از ژرژ باتای نام می برد که نمی توان او را تنها یک رمان نویس، شاعر، مقاله نویس، اقتصاد دان، فیلسوف یا عارف دانست. بارت تاکید می کند که متن، مرزها را درمی نوردد و بدین سان طبقه بندی ها و مرزبندی های معمول را برنمی تابد. متن، از دوکسا فراتر می رود؛ از افکار عمومی و ایدئولوژی که تلاش می کند معنایی واحد را بر جهان تحمیل کند. متن، پدیده ای پارادوکسیکال است، ناقض عقل سلیم و تفکر همگانی و اصول پذیرفته شده.

۳: بارت، با تکیه بر تمایزی که سوسور بین دال ( تصویر آوایی ) و مدلول ( مفهوم ) قائل می شود، متن را به مدلول و اثر را به دال یا نشانه ( ترکیب دال و مدلول ) مرتبط می سازد. متن ومدلول هر دو مقدم بر اثر و دال هستند؛ ابتدا متنی در سطح زبان وجود دارد که خود را در اثر متجلی می سازد. به همان صورت، ابتدا مفهوم و معنایی به عنوان مدلول وجود دارد که دالی برای آن در نظر گرفته می شود. در ضمن مدلول همیشه با تاخیر و تعویقی نامتناهی همراه است و متن نیز اهل تاخیر و تعلل است. همین ویژگی متن است که آن را در ارتباط با زبان قرار می دهد. متن نیز همچون زبان، ساختاری دارد و نظمی، اما بی انتها و بی پایان. 

۴: از دیگر ویژگی های متن، تکثر معنا در آن است. متکثر بودن متن به این معنا نیست که متن معانی متعددی دارد که این معانی در کنار یکدیگر قرار گرفته و نوعی همزیستی معنا را شکل می دهند. بلکه منظور از تکثر معنا در متن این است که ما با در متن، از معنایی به معنای دیگر گذر می کنیم و همین امر، انتشار و انفجاری معانی را سبب می شود.

۵: بارت ۳ فرض را در مورد اثر برمی شمارد: تاثیری که جهان خارج بر اثر می گذارد، پیوندهایی که آثار در میان خود دارند، و وجود مولفی که نقش مالک و پدر اثر را دارد. همین نقش باعث می شود که مولف و نظرات او از احترام ویژه ای بین محققین برخوردار باشد.اما از آنجایی که متن به هیچ مولفی وابسته نیست، لزومی ندارد تا هیچ نوع احترام حیاتی را برای متن قائل شویم. البته عدم وابستگی متن به یک مولف بدین معنا نیست که مولف نمی تواند به درون اثر خود وارد شود. بحث بر سر این است که مولف در هر حال نقشی حیاتی و دائمی در متن ندارد و حتی در صورت ورود به متن، حکم میهمان را دارد.

۶: زمانی که در دوران کنونی به اثر اشاره می کنیم، تنها فرآیند خواندن اثر به ذهن متبادر می شود و خواندن در این معنا، فرآیندی جز مصرف کردن نیست. از آنجایی که فاصله ای عمیق بین نوشتن ( تولید ) یک اثر و خواندن ( مصرف کردن ) آن ایجاد شده است، خواننده، نقشی فعال و باز آفرین در فرآیند خواندن اثر ایفا نمی کند. اما متن با از بین بردن این فاصله و ایجاد پیوندی دوباره بین نوشتن و خواندن، این انفعال را کاهش داده و در نتیجه فعالیت، بازی، تولید و هدف را به اثر و خواندن اثر برمی گرداند. در واقع متن، خواستار همکاری فعال خواننده در فرآیند خواندن اثر است. اگر کنش خواندن تنها به مصرف کردن تقلیل یابد، پیامدی جز ملال در بر نخواهد داشت؛ بدین معنا که فرد دیگر نمی تواند متن را تولید کند، با آن بازی کند و آن را به راه اندازد.

۷: خواندن بسیاری از آثار، بی شک نوعی لذت را در فرد خواننده ایجاد می کند. اما همان طور که اشاره شد، از آن جایی که خواندن اثر، صرفا به معنای مصرف کردن آن است و نه بازتولید و بازآفرینشش، در نتیجه لذت خواندن آن نیز لذتی ناشی از مصرف خواهد بود. زیرا خواننده قادر به بازنویسی آثار نیست. اما متن، به عنوان فضایی که همه زبان ها آزادانه در آن جریان دارند، لذتی توام با شادی بدون جدایی را ایجاد می کند.

محسن فرمانی

به این مطلب امتیاز بدهید:

5/5

ما را دنبال کنید:

این صفحه را به اشتراک بگذارید:

Share on facebook
Share on twitter
Share on linkedin
Share on google
Share on skype
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on email
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *