انسان دانشگاهی بوردیو tardidgah.com

انسان دانشگاهی بوردیو

فرانسه در سال ۱۹۶۸ با جنبش‌های دانشجویی – کارگری مواجه بود. مسائلی مانند افزایش هزینه ثبت نام، کاهش کمک‌های تحصیلی، تفکیک جنسیتی در خوابگاههای دانشجویی. مواردی بودند که مورد اعتراض دانشجویان و جنبش دانشجویی بود. بوردیو با توجه به جنبش دانشجویی در تجزیه و تحلیل مشهور خود به جامعه‌شناسی انسان دانشگاهی پرداخت، وی با توجه خاص به چگونگی پیشینه‌ها و برنامه‌های گروه‌های مختلف علمی، تغییرات جمعیتی و اقتصادی سیستم دانشگاهی که به شورش‌ها دانشجویی منجر شد تحلیل خود را ارائه کرد. وی با استفاده از داده‌های آماری به تجزیه و تحلیل عوامل مختلف جمعیتی در نحوه آرایش اعضای هیئت علمی فرانسوی و شناسایی انواع قطبهای مخالف سرمایه فرهنگی پرداخت، سه  قطب این  مخالفت ها، مربوط به اعتبار، نوسازی، انضباط ارتدکسی دانشکده‌ها بود. در این اثر بوردیو می‌خواهد زمینه دانشگاهی و آنچه را که در آن اتفاق می‌افتد، واکاوی کرده و با زمینه گسترده‌تر قدرت مرتبط سازد. وی ضمن برقراری این ارتباط می‌گوید «ساختار ، زمینه قدرتی را که به آن دسترسی دارد، با یک منطق خاص دانشگاهی، باز تولید می‌کند» . این ساختار از طریق گزینش و تلقین، در باز تولید زمینه قدرت سهیم است. بوردیو کشف کرد که ساختار قدرت در دانشگاههای فرانسه میان رشته‌های مسلط حقوق و پزشکی و رشته‌های علوم پایه و تا حدی کمتر هنر تقسیم شده و بورسهای تحصیلی که به این رشته‌ها اختصاص می‌یافت نیز متفاوت بود، بطور سنتی به این رشته‌ها بورس تحصیلی تعلق می‌گرفت. از طرفی چون اعضای این گروه معمولا از زمینه طبقه اجتماعی نخبگان می‌آمدند، منافعشان در گرو حفظ وضع موجود در فرهنگ دانشگاهی بود. در حقیقت این تقسیم بندی قرینه زمینه قدرتی بود که در آن افراد دارای توانایی اجتماعی، تسلط موقتی دارند و دارندگان شایستگی‌های علمی، از نظر اجتماعی دارای جایگاه پایین تری بودند. وی اذعان داشت که دانشگاه‌ها هم سلسله مراتب اجتماعی را منعکس می‌سازند و هم سلسله مراتب فرهنگی را. از نظر وی سلسله مراتب فرهنگی تابع سرمایه فرهنگی بود که از مرجعیت علمی و آوازه روشنفکری سرچشمه می‌گرفت. در نظام آموزش فرانسه به علت مخالفت زمینه سیاسی – اقتصادی با زمینه فرهنگی پیوسته کشمکش وجود داشت. وی همچین به بررسی فضای دانشکده‌های هر دو طیف پرداخت و نتیجه گرفت که فضای دانشگاه نیز به ۲ قطب تقسیم شده بود، در سمت راست دانشکده‌های غالب در قدرت و دارای سرمایه اقتصادی (حقوق، پزشکی و هنر و پزشکی و الهیات بودند و در سمت چپ دانشکده‌های غالب و بدون قدرت اما دارای سرمایه فرهنگی (فلسفه، آموزش و پرورش، روان‌شناسی و علوم اجتماعی) قرار داشتند که این نیز منعکس کننده نوعی تخالف بود. سرمایه داران فرهنگی که فاقد سرمایه اقتصادی هستند مدعی تولید دانش هستند، ساختارهای نظارتی را زیر سوال می‌برند و به دنبال شناسایی جایگزین‌های مناسب برای ساختارهای قدیمی‌اند که این رویکرد در دانشکده‌های علوم اجتماعی و اقتصاد دیده می‌شد و در نتیجه آن‌ها به نوعی استقلال داشتند. آن‌ها وظایف اجتماعی و موقعیت‌های اجتماعی خارج از دانشگاه را با موقعیت دانشگاهیشان مرتبط می‌کردند. از نظربوردیو مشخصه اصلی دانشگاههای فرانسه در دهه ۶۰ به عنوان یک نهاد، اساسا محافظه کار بود پیامد آن بازتولید و تقویت تمایزات طبقاتی اجتماعی بود. هر گونه تلاش برای به چالش کشیدن این شیوه محافظه کارانه در دانشگاه با مقاومت منابع قدرت در دانشکده مواجه می‌شد،

بوردیو عنوان شیطنت‌آمیز Homo Academicus (انسان دانشگاهی) را بر اثر خود می گذارد.

محسن فرمانی

به این مطلب امتیاز بدهید:

5/5

ما را دنبال کنید:

این صفحه را به اشتراک بگذارید:

Share on facebook
Share on twitter
Share on linkedin
Share on google
Share on skype
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on email
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *