اهمیت این موضوع در آن است که علیرغم اینکه چهار نوع فضای زندگی روزمره تعریف شده است (خصوصی، نیمه خصوصی، عمومی و سایبر)، ولی همواره ما با بدنمان است که در سه فضای اول حضور پیدا می کنیم. یعنی در واقع بدن خود را همه جا بجز فضای سایبر همراه خود می بریم. لذا نوع نمایش و بازنمایی آن از اهمیت بالایی برخوردار است. ما همواره در بدن خود زندگی می کنیم.
بدن اولین مکانی است که در آن زندگی می کنیم. برای درک بهتر تعامل اجتماعی در فضاهای اجتماعی باید در درجه اول فضای بدن و جایگاه بدن در فضا را بشناسیم. بدن در تعاریف مختلفش به خصوص بدن جنسی (زن / مرد / …) در خانه (فضای خصوصی)، در فضاهای نیمه خصوصی و فضاهای عمومی، همینطور در سیاست، در فرهنگ، در جامعه، در طبیعت حضورهای متفاوتی دارد.
جغرافی دانان فمینیست نشان دادند که چگونه بدن از طریق گفتمان و حضور در فضاهای مختلف شکل می گیرد و ساخته می شود و مانند هر فضای دیگری در ارتباط و تعامل با جامعه تغییر می کند و خود تبدیل به یک مکان با مرزها و هویت خاص خود در زمان و فضای مشخص می شود.
دیدگاه فوکو به بدن در ارتباط با قدرت تعریف می شود. او بدن را دارای جایگاهی کاملا سیاسی می داند و نشان می دهد که چگونه انضباط و قدرت بدن ها را کنترل می کند و بدن های تربیت شده و یا بدن های رام می سازد.
به گفته لیندا مک داول جغرافی دان انگلیسی بدن در واقع مهمترین، فردی ترین و خصوصی ترین مکان است که با مرزها و حریم های کم و بیش غیر قابل نفوذ از دیگر مکان ها / بدن ها متمایز می شود. در واقع مکان بدن، مرز بین خود و دیگران را هم از دیدگاه فیزیکی و هم از لحاظ اجتماعی مشخص می کند و فضای شخصی هر فرد را به وجود می آورد.
به گفته جودیت باتلر بدن محلی است که جنسیت معنای فرهنگی پیدا می کند یعنی بسته به یک فرهنگ خاص می تواند معنا و اجرای بدن جنسی متفاوت باشد.
بعد از بدن، خصوصی ترین فضا، خانه است که در واقع امتداد بدن می باشد. گاستون باشلار خانه را «ابزار تحلیل روح آدمی» معرفی کرده و به دنبال آنست که نشان دهد چگونه بخشهای غیرمادیِ ضمیمه شده به بخشهای مادی و عینی فضا، عمل میکنند و به عنوان مثال «چگونه اتاقهای اسرارآمیز، اتاقهایی که محو شدهاند میتوانند منزلگاه گذشتهای فراموشناشدنی شوند؟” اگر از او پرسیده شود که مهمترین فایده خانه چیست؟ پاسخ خواهد داد: “خانه، پناهگاه رویاپردازی است”. می توان گفت به تعبیر وی خانه نه تنها امتداد بدن، بلکه امتداد روح آدمی است.
خصوصی ترین فضای موجود در خانه، اتاق خواب و سرویس های بهداشتی است که در ارتباط تنگاتنگ با بدن قرار دارند. تنها در فضاهای بسیار خصوصی خانه است که بدن عریان می شود یعنی در ارتباط مستقیم و بی واسطه با محیط قرار می گیرد. لباس، که نوع نمایش بدن را مشخص می کند، در خانه قرار دارد. در فضاهای کمی بازتر در خانه، میزان پوشش معمولا بیش از فضای بسیار خصوصی و کمتر از فضاهای عمومی است. در واقع هرچه فضا به سمت عمومی تر شدن پیش برود، بطور معمول، میزان لباس بیشتر می شود و میزان ارتباط و تماس با بدن ها کمتر و فاصله ها بیشتر می شود. (مرتبط با ایده ابعاد پنهان ادوارد تی هال) اما کماکان فضاهای اطراف نمایانگر و امتداد فضای ذهنی یا بدن هستند و هرچه به سمت عمومی تر شدن پیش رود میزان این بازنمایی کمتر می شود. به بیان عینی تر، بدن نمایانگر فضای ذهنی فرد است و هرآنچه در ذهن می گذرد در بدن و حالت چهره و آرایش و لباس او نقش می بندد. در مرحله بعدی، خانه تاحدی بیانگر فضای ذهنی و بدن فرد است. نحوه دکوراسیون خانه، نور و تاریکی، وسعت (فارغ از تمکن مالی) محل، معماری، نقشه، نظم و بی نظمی، تمیزی، میزان پررنگ بودن مرزهای خانه، احساس گرم بودن یا سرد بودن از نظر اجتماعی (درونگرا یا برونگرا بودن) و غیره همگی بیانگر فضای ذهنی و تاحدی شبیه بدن فرد می باشد. در مرحله بعدی و در فضاهای نیمه خصوصی، بازهم چیدمان وسایل، میزان پررنگ بودن مرزها، نور، رنگ، دکوراسیون و غیره همان نقش را دارد.
در فضای عمومی نیز وضعیت همین گونه است با کمی تفاوت. در نظر بوردیو فضای اجتماعی در واقع یک مجموعه نامرئی از روابط میان کنشگران است که به صورت کم و بیش مستقیم در فضاهای فیزیکی به صورت یک توزیع مشخص خود را نشان می دهد.
در فضای عمومی بعلت کثرت بدن ها و صاحبان فضا، آنچه تداعی می شود، مجموع و برآیند فضای ذهنی افراد و بدن هاست؛ با این تفاوت که این برآیند را می توان همان “هژمونی” نامید و بعلاوه اینکه در فضای عمومی قدرت دولت ها نمایش بیشتری دارد، آن هم از طریق ایدئولوژی. غریبه ای که وارد یک فضای عمومی می شود، می تواند با بررسی نشانه شناختی ، به نوع هژمونی غالب جامعه پی ببرد. میزان حضور زنان در فضای عمومی، رنگ لباس ها، آرایش کلی شهر، میزان دسترسی پیاده ها به میدان ها و چهارراه ها، عکس ها و پرتره هایی که در شهر به چشم می خورد، تعداد و محتوای پیام های بیلبوردها، بطور کلی جنسیتی بودن فضای شهر، میزان امکانات برای افراد ناتوان و کم توان، کودکان، سالمندان، نابینایان و بطور کلی اهمیت قائل شدن برای گروه های حاشیه ای و غیره مثال هایی از این دست هستند که امتداد فضای ذهنی افراد یا بدن های آنها را در جامعه نشان می دهد. در اینجاست که می توان گفت فضا از این طریق در ارتباط با واقعیت اجتماعی قرار دارد و سیاسی است.
در فضای سایبری هم اگرچه ما بعنوان نویسنده در این طرف رایانه کماکان در بدن خود حضور داریم، ولی در طرف خواننده نیز با وجود اینکه بدن فیزیکی ما را احتمالا نمی بیند، ولی نوعی از بدن را برای خود ترسیم می کنیم و در فضای سایبر در آن بدن زندگی می کنیم.
محسن فرمانی
به این مطلب امتیاز بدهید:
این صفحه را به اشتراک بگذارید: