گرچه گرایش به کوروش مختص سالهای اخیر نیست و افرادی مانند محمدرضا پهلوی اسم ایشان را بیشتر پررنگ کرد، اما چندسالی هست که گرایش جدیدی به طواف دور بت جدیدی بنام پاسارگاد پدید آمده است. این مساله از چند بعد قابل بررسی است.
۱- طواف هر بتی نشانه تقلید و تقدیس و آسمانی و غیرقابل دسترس و نقد کردن یک عقیده است و بنابراین مردود.
۲- کوروش فردی بود که علیه حکومت منسجم و مرکزی دیگری که در آن زمان وجود و کارکرد داشت قیام غیرلازمی کرد. پس از قیام، حکومت دیگری و سلسله دیگری بنا نهاد. کاری که بنیان گذاران سلاسل دیگر متعددی در تاریخ ایران و جهان انجام داده اند. لذا این کار وی هم دارای ارزش ویژه ای نبوده و حتی قابل نقد است.
۳- پس از برقراری و ایجاد سلسله جدید، کوروش شروع به “کشورگشایی” کرد. کاری که بدون خونریزی محال است. لزومی هم در آن نیست. کوروش یکی از بزرگترین کشورگشایان تاریخ است.
۴- بارزترین نقطه زندگی کوروش این بود که ملتهای تصرف شده را پس از خونریزی، دچار درد برده داری نکرد و همچنین، آنها را در انتخاب دین آزاد گذاشت. اما همین عمل وقتی در مقایسه با دیگر حمله کنندگان دیده می شود، بصورت یک امتیاز دیده می شود وگرنه فی نفسه چه نیازی به تصرف است که حالا در انتخاب دین، مردم را آزاد بگذاریم یا نگذاریم.
۵- در ریشه یابی علل موج جدید زیارت پاسارگاد، میتوان گفت که شوریِ آش اسلامیت (راه پیمایی اربعین، مداحیگری،…) و غربیگری (آنتالیا و دوبی گردی، درد دیرین غرب زدگی، …) باعث پررنگ شدن نیاز به هویت یابی ملی شده است.
۶-از کوروش تنها یک اثر مکتوب که همان منشور است بجا مانده که در حد یک پاراگراف است و در این متن خود کوروش اذعان کرده که کشورگشایی کرده و البته مردم را برده نگرفته و در انتخاب دین آزاد گذاشته است. تقریبا میتوان گفت تمامی جملات منتسب به وی دروغین است.
۷- مدعیان کوروشیگری اگر واقعا به صفاتی که به مراد خود نسبت می دهند پایبند باشند می توان اندکی دلخوش بود که دست کم یک اسطوره افسانهایی داریم که تشبه به آن موجود شاید برایمان مایه سعادت شود.
۸- طبق شواهد تاریخی، باید این واقعیت را پذیرفت که بیشتر قریب به اتفاق مفاخر و مشاهیر ایرانی مربوط به دوران بعد از حمله اعراب هستند و هیچ قله ارزنده علمی و هنری و ادبی قابل بیانی نداریم. ما فقط “قدیمی تریم”. بنابراین بیش از حد بر طبل ملیت کوبیدن، ممکن است به ناکجا آباد راهنماییمان کند.
۹- ناسیونالیزم بطور کلی اولا ناممکن است ثانیا غیرقابل تعریف و امری موهوم و ثالثا در بیشتر موارد تجربه تاریخ، بسیار خطرناک. بنابراین در حرکت به سمت این بت موهوم باید بسیار مراقب بود!
محسن فرمانی- مهر۹۷
به این مطلب امتیاز بدهید:
این صفحه را به اشتراک بگذارید: