محسن فرمانی– ۱۳۹۵
به یاد دارم در سال ۱۳۸۰ یکی از مدیران محافظه کار دولتی یک روز بسیار ناراحت بود. علت را که جویا شدم، با تاسف گفت ما از بس مشغول کار هستیم از وضعیت خانواده غافل مانده ایم. امروز تازه متوجه شدم که دخترم به خاتمی رای داده است!
این که با انتخاب سبک آزاد زندگی توسط افراد بصورت تدریجی و میلی متری مرزهای رسمی جابجا می شوند، واقعیتی انکار ناشدنی است. تمامی تصمیم گیران اصلی رسمی، خود دارای حلقه های ارتباطی افراد دور خود مانند خانواده، دوستان، اقوام و غیره هستند که کمابیش می تواند بر افکار آنان اثرگذار باشند. انسان ماشین نیست و همواره در فرایندها و تبادلات ذهنی، داد و ستد می کند و تاثیر و تاثّر دارد. راست گرا ترین مدیران نیز اگر در محاصره افراد چپ قرار گیرند کمی به چپ متمایل می شوند و چپ ترین افراد نیز اگر در حلقه های راستی قرار گیرند و مراودات روزمره داشته باشند افکار و رفتارشان تغییر خواهد کرد.
در واقع مساله را می توان اینگونه تعریف کرد که هیچکدام از عوامل “اقتصاد” و” سبک های زندگی” تنها عامل تاثیرگذار در مناسبات اصلی جامعه نیستند بلکه این هردو نیروهایی تعیین کننده هستند. در این بحث عامل اقتصاد را می توان در حوزه “تولید” تعریف نمود (در اینجا مسلما منظور از اقتصاد تعریف آکادمیک آن نیست که در آن صورت شامل محموعه عوامل تولید و مصرف خواهد بود) و عامل سبک های زندگی را می توان در حوزه “مصرف” تبیین کرد. بنابراین بنظر می رسد هردو ساحت تولید و مصرف (اقتصاد و سبک زندگی) محل نزاع هستند و تعیین کننده نیروهای اصلی در بازی قدرت می باشند. در ادامه به تشریح این موضوع خواهم پرداخت.
اهمیت سبک زندگی از آنجایی است که قدرتها همواره در صدد تغییر آن در جوامع بوده اند. محور بسیاری از تحلیل های فوکو هم همین حوزه می باشد. ایجاد گشت های حجاب در ایران، امریکا و بسیاری از کشورهای دیگر، سلطه کلیسا در قرون وسطی، مساله سراسربین، رابطه قدرت-دانش با تعریف فوکو، سامانه سکسوالیته، ماهواره، ترویج سبک زندگی ایرانی- اسلامی، و مثالهای بیشمار آن حاکی از این است که: “سبک زندگی مردم برای دولت ها مهم است.” تا اینجای کار، این موضوع که “مصرف” (یعنی “سبک زندگی”) حوزه قدرت محل نزاع نیروهاست اثبات می گردد. اما پاسخ به چرایی این جمله را که سبک زندگی مردم برای دولتها مهم است می توان در آنجا جست که مثلا بسختی (نه غیر ممکن بلکه واقعا به سختی) می توان تصور نمود که یک “خانم جلسه ای” چادری که هر هفته سه شنبه ها به زیارت جمکران می رود و نامه ای در چاه هم می اندازد و احتمالا سی دی های روازاده هم در خانه دارد به کاندیدای رادیکال جنبش سبز رای دهد، یا مثلا آقایی که گوچی می پوشد و کارتینگ می رود و اسپیرز گوش می دهد و جانی واکر هم می نوشد فردی مانند جلیلی را کاندیدای مورد پسند خود معرفی نماید.
بطور کلی به قدرت رسیدن هر سلسله و هر سیستم سیاسی یا جناحی در تاریخ جوامع تاثیرات بعضا شگرفی گذاشته است. سبک های زندگی مردم را از آن زمان به بعد عوض کرده است، مذهب شیعه را به سنی یا بالعکس عوض کرده است. طرز لباس زنان و مردان، نحوه گویش اذان، ادبیات محاوره ای بین مردم، نظام ارزشی رایج در مردم، سلیقه های موسیقایی و فیلم، ارزش یافتن برخی مشاغل و کم ارزش شدن برخی دیگر مشاغل و بسیاری ابعاد دیگر سبک زندگی مردم از جمله زمینه هایی است که حکومت ها و قدرتها در تغییر آن نقش اصلی یا حداقل مهم اشته اند.
با نگاهی دیگر، مقابله سبک های زندگی، که تنها ظاهر آن در سطح خیابان به چشم می آید در واقع مقابله و مبارزه قدرتها در پشت پرده هستند. هریک سعی در گسترش حوزه نفوذ خود و توسعه میل به زندگی خود دارند. مقابله ظاهری نحوه پوشش ها، موسیقی های پاپ و رپ و راک با کلاسیک یا فولکلور، در اصل مبارزه بین طرز تفکرهای منشا ایجاد آنها می باشند. نمی توان انکار کرد که خرید کتاب بوف کور با مفاتیح الجنان یا ازغدی با گرامشی برای تولیدکنندگان یا قدرتها تفاوت دارد. همچنین آثار شنیدن ترانه های شاهین نجفی را با صدای حاج منصور ارضی در جامعه نمی توان مساوی دانست و آن را تنها به سود اقتصادی تولید کنندگان سی دی و مراکز تکثیر کاهش داد.
بنابراین تقلیل موضوع به تحمیق ملتها توسط صنعت فرهنگ، و منفعل محض دانستن مردم در برابر تبلیغات و تلقی آنها به مانند یک ماشین خرید صرف، و همه چیز را منحصر به دست های پنهان پشت پرده کارتل های اقتصادی بزرگ دانستن، کاهش شدید و ساده سازی موضوع و حذف بسیاری فاکتورهای دیگر دخیل است.
از طرف دیگر نیز کما اینکه در متن توسط فرانک توضیح داده شده است، تولید کننده، برایش فرقی نمی کند که تسبیح با سنگ عقیق و جانماز با قاب زرین بسازد یا تی شرت با عکس “چه” یا هر چیز دیگر. مهم فروختن بیشتر است، هر روز به بهانه ای و به نیازی. اگر هم نیاز نبود نیاز را باید ساخت.
در خصوص تعریف جوان عادی نیز مساله همین است. آنچه انواع جوان عادی را می سازد، اتفاقا همین مطالعه کتاب های فهیمه رحیمی یا مولوی یا لوکاچ می باشد. منشا اختلاف در تعریف جوان عادی اینجاست که در استارباکس می نشیند و مقاله توماس فرانک را تحلیل می کند و به مارکس می اندیشد یا تی شرت هیئتی می خرد؟
در تصویر کنونی آنچه باعث شده پتانسیل دین به عنوان نقاد اجتماعی از بین برود، نگاه قشری و فقه پایه به دین، بجای نگاه اخلاق پایه و انسان محور است. این الگو که اهمیت اصلی در صحت وضو و رسیدن آب به ناخن هاست، حتی اگر همسایه ات از گرسنگی بمیرد، و یا اینکه هدف رفتن به حج یا حفظ حجاب است، و پرداختن و پیگیری اختلاس ها و حقوق زندانیان سیاسی در فرع یا در درجات آخر اهمیت قرار دارند، موجد چنین تصویری است که دین کاربرد و خاصیت اجتماعی و سازنده خود را از دست می دهد و به کاریکاتوری زیبا تبدیل می شود. مشخص است که افرادی که ذینفع در بازار کالا و قدرت هستند، بیشتر تصویر کاریکاتوری بی خطر را می پسندند و طبیعتا دین فقاهتی بی خطر پیرو قدرت مطلقه را ترویج می نمایند.
به این مطلب امتیاز بدهید:
این صفحه را به اشتراک بگذارید: