محسن فرمانی ـ مرداد۹۹
منظور از نمایشگری نیاز مفرط به دیده شدن، فلج شدن قدرت تفکر و فقر دنیای تنهایی فرد است. نمایشگر موجودی شبیه صفحه تلویزیون است که بدون دیده شدن توسط دیگران هویتی ندارد. از تنهایی گریزان است زیرا در تنهایی تماشاگری نیست. نمایشگر درون و بیرونش بسیار متفاوت است؛ چراکه اگر در درون چیز باارزشی داشت از تنهایی هم لذت میبرد. بلکه بیشتر بدنبال تنهایی بود تا از گوهرهای مکنون آنجا بیشتر لذت ببرد. تنهایی وی تنفرانگیز، غیرقابل تحمل، بسیار خالی و فقیر است. او نامهرسان است و از خود چیزی ندارد. آنچه را میگوید که دیگران گفتهاند. آن هم بدون اینکه بتواند فهم و کشف رمز کند و در پاکت نامه را بگشاید. او نمیداند مولوی کیست و ابوسعید چه میگفت؟ همین که مولوی مشهورتر و مدروزتر است کافی است! نمایشگر «بلندآواز و میانتهی» است! وی از فضای مجازی بسیار متشکر است زیرا قدرت نمایشگریاش را دوچندان کرده است. عکسهای ویرایش شدهاش را با یک کلیک به بیشمار تماشاچی نشان میدهد. همه بدانید من دارم صبحانه میخورم، همه بدانید، من به سفر رفتم، همه بدانید من یک چیز گران خریدم،… و کلا همه بدانید، چون اگر ندانید من وجود خارجی ندارم.
نمایشگر از قرنطینه و کرونا از این جهت بیزار است که او را گرفتار تنهایی غیرقابل تحملاش کرده و امکان نمایشگریاش را به حداقل رسانده است. باز هم جای شکرش باقیست که فضای مجازی هست! او در قرنطینه هم دنبال چیزهایی درخور نمایش میگردد. او حتی کتاب را هم به نیت نمایش میخواند. کتابهایی میخرد که جلد قشنگ و اسم دهانپرکن داشته باشند یا مد روز باشند. حتما هم باید در کنار فنجانی چای و پنجرهای رو به گلستان از این شیء قشنگ عکس بگیرد. ضربالمثل او این است: “مشک آنست که عطار بگوید چون خودش بویی ندارد!” او با صوت و تصویر دوست است. معمولا زبان چرب و صدای خوشی دارد. به تصاویر علاقمند است: عکس، آرایش، لباس، پوست و بطور کلی هرآنچه از جنس پوسته و نقاب است. عاشق نقاب، هرلحظه نقاب جدیدی میگذارد. کلکسیونی از نقابها در خانه دارد، هریک برای مکان و زمانی خاص. او عاشق رنگ است، زیرا جلوه بیشتری دارد. البته اگر عکسهای سیاه و سفید مد شود همراهی میکند. صدای تشویق دیگران کود علف هرز نمایشگری است. او را زنده میکند.
او حقیقت را نمیگوید. هرآنچه را که خوشایند باشد میگوید. کلام او به منتها درجه متناسب زمان و مکان است! وی محبت را هم برای دیدن دیگران ابراز میکند. همه چیزش دروغین، بیاصالت، ظاهری و میانتهی است. سرعت او بالاست. اگر بخواهی سرعت را کم کنی ممکن است در عمق بروی، و آنگاه میانتهی بودن وی برملا میشود. بنابراین سریعا از مهلکه میگریزد. بطور کلی از عمق بیزار است و همواره در سطح زندگی میکند. پرده نمایش بسیار نازک است. او عاشق حفظ کردن تکجملههای پرطمطراق از مشاهیر است. چون نیازی به تفکر و غور ندارد و او را دانشمند جلوه میدهد. به گوگل علاقه زیادی دارد. همواره زیر میزش صفحه گوگل باز است و برای اظهار فضل ، پنهانی جستجو کرده و بدون ذکر منبع نقل قول میکند. او همهکاره و هیچکاره است. او به ظاهر خیلی میداند.
نمایشگر محصول دنیای مدرن است. در پیشامدرن ابزار نمایش کمتر و فراغت و فرصت افراد برای غور بیشتر بود. سرعت زندگی کمتر بود. اما در عصر مدرن، سرعت، باب میل نمایشگر، بالا، و عمق کم است. ابزار نمایش متنوع و تماشاچیان بسیارند. سرمایه داری مروج مصرف گرایی است و نمایشگر ابزار دست این ترویج. نمایشگر، ندانسته و ناخواسته، ویترین و مانکن استخدام شده توسط سرمایه دار است.
نمایشگر در همه شغلها وجود دارد. حتی روشنفکر و تحلیلگر اجتماعی هم میتواند باشد. فقط آنچه را که قشنگ است تحلیل میکند! آنچه مد روز است مینویسد و آنچه شهرتآفرین است میگوید. او ژورنالیستی در لباس روشنفکر است. او برادر و خواهر سلبریتی است. گاهی هم استاد دانشگاه است. حرفهای قشنگی میزند. بسیار هم قشنگ حرف میزند. هر روز حرف جدیدتری میزند. فقط مهم است که جدید باشد، هرچه میخواهد باشد. نمایشگر دانشگاهی معمولا اهل سمینار است. ابزار کارش یک لپتاپ و یکدست لباس قشنگ و یک میکروفن است. او فروشندهای در لباس استادی است.
نمایشگر فیلم و سریال هم میسازد. فیلمهای او تهی، و تهیکننده مغز هستند. او خیلی فعال است، متلکهای سیاسی هم میاندازد و مردم تشویقش میکنند. در نتیجه هردو راضی و آسوده میشوند! او در اصل یک بازاری تمام عیار است.
مکمل نقش نمایشگر، فوج تماشاچیان دهانباز و تهیمغز هستند. نمایشگر بدون تماشاچی امکان زیست ندارد. این دو انگل، همزیستی مسالمتآمیزی دارند. هردو چسبیده به اجتماع و مکنده خون نیروهای مولد و خردمند و هنرمند بدون پرده نمایش هستند. جامعه مصرفزده به نمایشگر نیاز دارد. بدون او هرآنچه ماسک و نقاب و از جنس نما و پوسته هست بیمشتری میماند؛ یعنی بیشتر کالاهایی که نیازشان را برایمان “ایجاد کردهاند”.
نمایشگر بشدت برای غنای فرهنگ جامعه مضر است. نیازها، علایق و ذایقهها را به سمت هرچه سطحیتر و بیمایهتر شدن سوق میدهد. خود تولیدکننده نیست و تولید را هم تشویق نمیکند. زیرا تولید آثار گرانسنگ معمولا زمانبر است. عمری لازم است تا یک اثر برجسته تولید شود. ولی تولیدات نمایشگرانه معمولا خلقالساعه یا بدون نیاز به تلاش فراوان هستند. او اساسا فروشنده است، سازنده نیست. همه چیز را میفروشد. عشق، هنر، ادبیات، فلسفه، دانش، دوستی؛ ولی هیچکدام را نمیفهمد.
نمایشگر هرگونه کنش اجتماعی را ناممکن میسازد. برای او حفظ وضعیت موجود در اولویت است. نیازی به تغییر نمیبیند و اگر جایی بنابر ضرورت سخن از تغییر بزند فقط حرف است. قصد جدی ندارد. از آنجا که واقعیت را با ماسک و نقاب قلب میکند، مانع دیدن واقعیت اجتماعی میشود. خودش هم واقعیت را نمیبیند. او ابزار دست قدرت است. نقش او در این میدان، تثبیت وضع موجود، با ترویج و در نتیجه به رسمیت شناختن ارزشهای جامعه مصرفزده است. به دلیل آنچه در ظاهر میبیند “فکر میکند” طرفدار توسعه و مدرنیسم است. ولی حتی آن را هم بدرستی فهم نمیکند. توسعه مبتنی بر تولید و سازندگی است. ولی هویت نمایشگر که مبتنی بر نقاب و تظاهر است، سطحیتر از این حرف هاست. او نه تنها دغدغه عدالت، آزادی، اصلاحات اجتماعی، کرامت انسانی و بطور کلی درد بشر را ندارد، که با رفتار مروج سطحیگری و نمایشگریاش ذهنها را به سمت رقابت هرچه فردگرایانهتر، سطحیتر و پوچتر میبرد. او هرجا میرود مسابقهای راه میاندازد برای صداهای بلندتر و تابلوهای پرنورتر. عنوان مسابقه او این است: «چه کسی نمایشگرتر است؟!» این مسابقه جذاب همانند شهربازی پرزرق وبرق پینوکیو همه را به استحمار میکشاند. این پوسته توخالی روزی میشکند. شکستی دردناک!
به این مطلب امتیاز بدهید:
این صفحه را به اشتراک بگذارید:
عالی است.
بسیار عالی و مصداق افراد زیادی که در اجتماع وجود دارند در هر کسب وکاری
خصوصا در دنیای هنر که نام خودرا سلبریتی می گذارند و بدون درک جامعه تمام زندگی خود را به رخ جامعه ای که بهش احترام میگذارد ،میکشانند.
در یک کلام می شود گفت نمایشگر خودشیفته ای مهار ناشدنی.🙏🙏🙏