لیوتار و پست مدرنیسم tardidgah.com

لیوتار و پست مدرنیسم

لیوتار پس از انتشار کتاب خود با عنوان “وضعیت پست مدرن: گزارشی درباره دانش” (سال ۱۹۷۹ میلادی به زبان فرانسه که در سال ۱۹۸۴ به انگلیسی ترجمه شد)، شهرت و آوازه فراوانی بدست آورد. اثر مذکور ماحصل پروژه ای بود که لیوتار برای “دانشگاه کبک” راجع به وضعیت دانش در کشورهای پیشرفته انجام داد. بسیاری از صاحب نظران، کتاب مزبور را به عنوان نشانگر آغاز جنبش پست مدرن، تلقی می کنند. ولی در واقع، واژه های پست مدرن و پست مدرنیسم قبل از لیوتار نیز بویژه در عرصه هنر بکار می رفتند، ولی کتاب لیوتار این واژه ها را به عنوان نمودی از یک نظریه اجتماعی و فرهنگی فراگیر مطرح ساخت. گرچه لیوتار خود در بعضی مواقع تمایز مدرن/ پست مدرن را زیر سوال می برد، ولی پس از انتشار کتاب مذکور، پست مدرنیسم به مثابه یک نظریه عمومی اجتماعی و فرهنگی معاصر به سرعت در جهات مختلف، بسط یافت. با این حال لیوتار همچنان چهره اصلی این جنبش فراگیر تلقی می شد و کتب و مقالات متعدد وی، نقش زیادی در نظریه پست مدرن و برداشت پست مدرنی از سیاست داشت. لیوتار در سال ۱۹۸۷ بازنشسته شد و یک سال بعد درگذشت.

وضعیت پست مدرن، استدلال می کند که ماهیت و موقعیت دانش تغییر یافته است. عصر صنعتی – که با تولید انبوه، پژوهش علمی و ایده آل های روشنگری عقلانیت و پیشرفت مشخص می شود- به پایان رسیده است. ما هم اینک در وضعیت جدیدی زندگی می کنیم که لیوتار آن را پست مدرن می نامد، و در این وضعیت فناوری اطلاعات، حاکم بوده و بر کارآمدی و ارزش های عملگرایانه تاکید می گردد. علوم، تحول یافته و در عرصه های متناقضی پراکنده شده اند و دانشمندان دیگر به یک زبان مشابه  سخن نمی گویند. علاوه براین، برخلاف ماهیت عینی تبیین و رویه علمی، یک سری از کلان روایت یا فراروایت ها که وجود علم را توجیه می کنند، پایه های آن را نیز تشکیل می دهند. این فراروایت ها همان باورهای مدرن به پیشرفت هستند که عقل را به عنوان نوید بخش شادکامی، رفاه و آزادی می دانند. لیوتار استدلال می کند که ما دیگر به این توجیهات باور نداریم. علم نیز فقط به یک سری از بازی های زبانی تبدیل گشته است.

در واقع، از دست رفتن باور به فراروایت ها مشخصه دوران کنونی می باشد. یکی از تعاریف مهم پست مدرن به مثابه  بی اعتقادی به فراروایت ها را لیوتار ارائه می دهد. منظور لیوتار از فراروایت یا روایت های کلان، روایت های مسلطی هستند که برای توجیه فعالیت ها، نهادها، ارزش ها، و اشکال فرهنگی بکار می بریم. این روایت ها، ایدئولوژی ها، ادیان، مفاهیم پیشرفت، سودمندی تحلیل روانی یا مزایای سرمایه داری را شامل می شوند. هم اکنون گرایش داریم تا این روایت ها را به عنوان بازی های زبانی ناسازگاری فرض کنیم که فقط از نظر کسانی که در آن شرکت می کنند، اعتبار دارند. از نظر لیوتار دیگر اعتقاد به باورها و نظریات جهانشمول، از بین رفته است.


پیامدهای واقعی پروژه روشنگری، صنعتی شدن، شهری شدن و جوامع طبقاتی و منازعه طبقاتی، را دربر می گیرند. ثروت های کلان و نیز فقر گسترده ای، پدید آمده اند. گرچه آزادی زیاد، ولی جنگ های جهانی، و تمامیت خواهی نیز وجود دارد. پیشرفت های علمی چشمگیری رخ داده، ولی تهدیدات نابودی اتمی و  تخریب زیست محیطی که کل بشریت را به خطر انداخته اند نیز با این پیشرفت ها توام شده اند. این هراس ها، اعتقاد ما به عقل، علم و پیشرفت را تضعیف می کند. از این گذشته، نوشته های اندیشمندان متعددی همچون دریدا و فوکو باور ما به عقل و توان ما برای تعقل آزادانه را زیر سوال می برند. در نتیجه، پروژه روشنگری بی اعتبار شده و فروپاشیده است، و عدم باور ما به نظریات جهانشمول، نشانه ای از این وضعیت می باشد.

جامعه صنعتی طبقه- محور، راه را برای جامعه جهانی شده پسا صنعتی، مصرف گرا، و تحت سلطه رسانه، هموار کرده که در آن طبقه اجتماعی و هویت های ملی و دیگر هویت ها، از بین رفته و یا حداقل، نامطمئن تر از قبل شده اند. همانطور که پست مدرن ها استدلال می کنند، عصر جدیدی که ما بدان وارد می شویم، عصر پراکندگی، از دست رفتن هویت و دیدگاههای متعدد می باشد. سیاست مدرنیته صنعتی بر محور احزاب طبقه- بنیاد با ایدئولوژی های جهانشمول قرار دارد. روایت پست مدرن از سیاست تا حدود زیادی بر رشد جنبش های اجتماعی نوین و برنامه های سیاسی جدید مرتبط با آنها مبتنی است: یعنی سیاست هویت و سبک زندگی؛ سیاست ملی گرایی کم دامنه و منطقه گرایی؛ و سیاست موضوعات خاص همانند محیط زیست.

گرچه لیوتار در مورد میزان جدایی از مدرنیته، تردید داشت ولی آثار بعدی اش روایت خاص وی از آنچه که معمولا به عنوان نظریه پست مدرن شناخته می شود و از روایت ویتگنشتاین از زبان ریشه می گیرد را بسط داد. در این روایت، زبان معمولا همراه با اعمال انسانی و اشکال زندگی، برای شکل دهی به شبکه وسیعی از بازی های زبانی گسسته که هریک مفاهیم و قواعد خاص خود را دارند متحول می گردد. در جاییکه اعمال انسانی و اشکال زندگی با هم برخورد پیدا کنند، بازی های زبانی مربوطه، متناقض هستند و زبان بالاتر – فرازبان-ی که بتواند تفاوت ها را حل نماید، وجود ندارد.

لیوتار سرسختانه با هر نوع فراروایت یا نظریه کلان مخالف می باشد. این نظریات، از ایدئولوژی های تمام عیاری مانند مارکسیسم، سوسیالیسم، ملی گرایی، لیبرالیسم، فاشیسم و… گرفته تا نظریات کم دامنه ای مانند مهندسی اجتماعی یا خط مشی اقتصادی را شامل می شود. لیوتار معتقد است که آفرینندگی و تنوع سبک های زندگی اجتماعی انسان، به قدری است که هیچگونه فرازبان یا فراروایت یا نظریه کلان نمی تواند درباره صحت آن داوری نماید. مهم تر اینکه هرگونه تلاش برای تحمیل هر یک از اینها به جامعه ضرورتا سرکوب، بی عدالتی و به حاشیه راندن افرادی که هماهنگ نمی شوند، و کاهش اجتناب ناپذیر تنوع و خلاقیت را ایجاب می کند.

این نوع تحلیل پست مدرنی، تا حدودی به حساسیت بیشتر در برابر نیازهای اقلیت ها در دموکراسی های لیبرال، با خط مشی های ناشی از چندفرهنگی گرایی و نیز جرح و تعدیل در نظریات لیبرال، انجامیده است. با این حال لیوتار با هرنوع اجماع عمومی هر چقدر هم که عقلانی بنظر برسد، مخالفت دارد.

سیاست لیوتاری، عبارتست از سیاست منازعه و اعتراض بی پایان، که علی الظاهر به هیچ وجه امکان توافق سازنده – و شاید امکان بودن سیاست- وجود ندارد. وی در مورد انکار نظریه و اجماع به مثابه نامطلوب، و پذیرش تنوع و تمایز به عنوان مطلوب، تا حدی افراط از خود نشان می دهد که امکان ملاحظه هر نوع سیاست سازنده، دشوار به نظر می آید. گرچه همچون نظر دیگر اندیشمندان پست مدرن یا پسا ساختارگرا مانند دریدا، فوکو و بودریلارد، سیاست اعتراض به نیابت از به حاشیه رانده شدگان و بی قدرت ها، ممکنست ارزشمند باشد، ولی سیاست مدنظر لیوتار از نظر عملی، بیش از اندازه افراطی به نظر می رسد.

همانند دیدگاه کلی پست مدرن، به نظریات لیوتار نیز انتقاداتی وارد شده است. یکی از انتقادات این است که در نظریه مذکور به حدی تداوم و همپوشانی با مدرنیته وجود دارد که قلمداد کردن پست مدرنیته به عنوان یک عصر جدید، دشوار بنظر می رسد؛ خود لیوتار این انتقاد را دارای قوت می داند. قرائت های پست مدرن از مدرنیته بیش از اندازه محدود سازنده هستند: تعریف مدرنیته بر حسب پروژه روشنگری، کاریکاتوری ساختن مدرنیته است. علاوه بر این، نسبی گرایی پست مدرنی و رد ایده های حقیقت جهانشمول، مدعیات خود پست مدرن را نیز تضعیف می کند. همچون رد فراروایت ها و نظریات کلان، روایت کلی پست مدرن – از جمله روایت لیوتار- به خودی خود یک فراروایت و نظریه ای هستند که حداقل به اندازه چیزی که رد می کنند، کلان نیز هستند.

به این مطلب امتیاز بدهید:

5/5

ما را دنبال کنید:

این صفحه را به اشتراک بگذارید:

Share on facebook
Share on twitter
Share on linkedin
Share on google
Share on skype
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on email
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *